دین در عصر ظهور
دین در عصر ظهور
یکی از پرسشهایی که همیشه در پیش روی متفکران است، این است که «آیا درزمان ظهور حضرت، احکام و قوانین جدیدی از سوی آن وجود شریف بیان خواهد شد؟ آیا به هتحکومت جهانی حضرت، دین، باساز وبرگی جدید و اصولی متناسب با آن زمان و قوانینی جدید جلوه میکند؟» آیا میتوان گفت، اکنون احکامی به حسب واقع وجود دارد که مورد نظر خداوند تبارک و تعالی است و برای رشد و سعادت فرد و جامعه به آنها نیاز است و لکن تا زمان ظهور، به جهت وجود موانعی، به مرحله فعلیت نرسیده است، اما با ظهور آن حضرت چنین احکامی از مرحله انشاء خارج شده و لباس فعلیت میپوشد یا این که چنین چیزی مطرح نیستبلکه آن چه که در زمان ظهور واقع میشود، تنها، تحولی عظیم در مرحله اجرای احکام مقدس اسلام و احیانا توسعهای در برخی از احکام محدود است؟
پاسخ به این پرسش مهم، نه تنها آگاهی انسان را نسبتبه حقیقت دین در زمان ظهور روشن میسازد، بلکه نتایج مهم و چشمگیری نسبتبه برخورد عالمان و متفکران با دین، در زمان قبل از ظهور دارد. در اینجا به برخی از آنها اشاره میشود:
الف: از مجموع مطالبیکه دراین بحثبه میان خواهد آمد، روشن میشود که در زمان ظهور حضرت حجت، عجل الله فرجه الشریف، آن چه محور حکومت آن حضرت است دین است، این مطلب، ما را به این نتیجه روشن رهنمون میسازد که، دین، نه تنها لاحیتبرای حکومت دارد، بلکه تنها حکومتی که میتواند جامعه بشری را از هر گونه ظلم و بی عدالتی و فساد و تباهی و یاس و ناامیدی نجات دهد، حکومت دینی است.
هرگز نباید تصور کرد که در زمان ظهور، حکومت، به دستیک نیروی خارج از دین اجرا خواهد شد، بلکه دین با همه احکام و قوانین تضمین کننده سعادت بشریت در ختم عالم خواهد بود. البته نمیتوان منکر این مطلب گردید که با حضور مستقیم معصوم علیه السلام ضمانت اجرایی دین افزایش خواهد یافت و چه بسا تفاوت بسیاری با غیر آن دارد. اما این بدان معنا نیست که معصوم علیه السلام به دین و قوانین آن قابلیت اجرا را اعطا میکند.
نتیجه واضح و روشن این مطلب، آن است، که کسانی که در عصر حاضر، منکر عنصری به نام حکومتبرای دین هستند و دین را محدود به امور شخصی و فردی میدانند یا باید حکومت جهانی حضرت ولی عصر، عجل الله تعالی فرجه الشریف، را منکر شوند و یا اینکه معتقد شوند که در آن زمان، غیر از دین، امر دیگری در حکومت دخالتخواهد داشت. طبیعی است که روشنفکر متدین، به هیچ کدام یک از این ها نمیتواند ملتزم شود به عبارت دیگر، اگر دین، صلاحیتبرای حکومت نداشته باشد، در هیچ زمانی حتی در زمان ظهور نیز صلاحیتحکومت ندارد و اگر دین با قابلیت ذاتی خود و ویژگی های خاص خود، بتواند حکومت کند در هر زمانی، حتی در غیر عصر ظهور نیز - هر چند به صورت محدود - میتواند حکومت کند.
ب: ظهور حضرت حجت ارواحنا فداه، کشف از ظهور یک واقعیت و یک حق واحد دارد. آن چه مقصود اصلی خداوند تبارک و تعالی برای بشریتبوده. و هست، حتما یکی است و نمیتوان ملتزم به کثرت حق و تکثر واقع شد.
به عبارت دیگر کسانی که معتقد به تکثر گرایی در دین هستند، نمیتوانند حکومت آخرالزمان را از نظر اعتقادی بپذیرند; چرا که آن حکومت، بر یک پایه و اساس استوار خواهد بود و آن، اسلام واقعی و حقیقی است و بقیه ادیان و مذاهب، در آن حکومت صحیح، نقش نخواهند داشت.
با تتبع ناقصی که صورت گرفت، متاسفانه تاکنون محققان به این موضوع نپرداختهاند و این موضوع از عناوینی است که به صورت عمیق و دقیق، ابعاد آن روشن نگشته و واضح است که در این نوشتار نیز نمیتوانیم به صورت جامع به آن بپردازیم، اما خواهیم کوشید تا برخی از نکات و نقاط مبهم آن را اجمالا روشن کنیم ان شاء الله.
برای پاسخ به پرسشهایی که در آغاز این نوشتار آمد، مطالبی را باید یادآور شویم.
یکم:
بررسی تاریخی، ما را به این امر رهنمون میسازد که در قدیم، پرسشهای کلامی، به مراتب از شبهات امروزه، کمتر وضعیفتر بوده است. هر چه بشر، پیشرفت میکند سؤالات کلامی و اعتقادی او بیشتر میشود. از اموری که در توسعه علوم دخالت دارد، خصوصا در علوم انسانی، توسعه تفکر و اندیشه و تعقل انسان است. بنابراین یک ملازمه عادی و روشن بین رشد عقلانی و به وجود آمدن ابهامات و اشکالات وسیع و اساسی وجود دارد. به عبارت دیگر، هر مقدار که تعقل بشری، بسیط باشد، احتیاجات و نیازهای او هم بسیط خواهد بود و هر مقدار تعقل و تفکر بشری، توسعه و دامنه پیدا کند، احتیاجات او نیز بیشتر خواهد شد. و از طرفی روشن است که خود عقل، در رفع و حل این احتیاجات، به تنهایی قادر نیست و آنچه که میتواند مشکلات و احتیاجات را برطرف سازد، باید نیرویی مافوق عقل و وسیعتر از آن باشد. آن نیرو، جز دین نمیتواند باشد. بررسی اجمالی تاریخ ادیان نشان میدهد که در هر زمانی، دین، متناسب با رشد و آگاهی مردم آن زمان، وجود داشته است و از طرفی درهیچ دوره متاخری، دین، به صورت ضعیف تر و یا ناقص تر از دوره قبلی نبوده است. تکامل بشری در هر دوره تاریخ، همراه با تکامل ادیان بوده است، به طوری که به اعتقاد ما، آخرین دین و کاملترین دین، یعنی اسلام، برای مرحلهای از تاریخبشری آمده که رشدبشر به مرحله عالی خود رسیده است.
از آنجا که دین، ترسیم کننده سیر تکاملی بشر است و هدف و غایت را در همه ادوار به بشر نشان داده است و در هر زمانی، بشر دارای افکار متناسب با آن دوره را به هدف اصلی رهنمون ساخته است و نیز، دین تنظیم کننده جمیع رفتار فردی و اجتماعی و حکومتی است، روشن میشود که بشر، بدون دین، هرگز نمیتواند برنامهای را، حتی در زندگی فردی بدون کمک دین، سامان دهد. فرد و جامعه، نمیتوانند با نیروی عقلی که از درک بسیاری از حقایق عاجز است و توانایی درک بسیاری از ملاکات را ندارد، برنامهای را برای خود ترسیم، و ارتباطات خویش را بر اساس آن تنظیم کند.
همان دلیلی که اصل احتیاج بشر به دین را اثبات میکند، میتواند این مطلب را نیز روشن کند که با افزونی احتیاجات بشر و با رشد تکاملی او، نیاز او به دین بیشتر میگردد.
دوم:
سوم:
چهارم:
در پرتو این مطالب، به راحتی میتوان مقصود از روایاتی که میگوید: «ان الله یبعث لهذه الامة فی راس کل مئة سنة من یجدد لها دینها» (2) را دریافت.
معنای این مطلب، آن است که بشر، در اثر نیاز به دین و ارتباط وثیق و محکمی که با آن دارد، ممکن است دینداری او به زیاده و نقصانی آمیخته شود و چون بشر، صاحب دین نیست و آشنایی کامل با دین ندارد لازم است مجددی قیام کند و دین را از افکار بشری غیر صحیح غبارروبی کند.
پس از بیان این مطالب، اکنون لازم استبه بررسی روایاتی که در مورد چگونگی دین در زمان ظهور وارد شده، بپردازیم و از تعبیراتی که در آن ها به کار رفته است، نما و چهرهای از دین را در آن زمان ترسیم کنیم.
روایات از نظر تعبیر، متعدد است. برخی از روایتها میگوید:
1. دعوت مردم به امر جدید
«هنگامی که قائم ما قیام کند، مردم را به امر جدیدی دعوت میکند، همانگونه که پیامبر مردم را به اصل دین اسلام دعوت کرد. و اسلام، شروع آن، با غربت و در آخر نیز گرفتار غربتخواهد شد و خوشا به حال غریبان!»
آنچه از این روایت استفاده میشود، آن است که حضرت، مردم را به یک امر جدیدی فرا میخواند. باید دید مراد از این امر جدید چیست؟ آیا با قیام حضرت، قوانین و مقررات و در یک کلمه، دینی جدید آورده خواهد شد یا اینکه دینی جدید در کار نیست، بلکه احیای همان قوانین پیامبر صلی الله علیه و آله و همان دستورهایی است که در قرآن و سنت رسول آمده؟ از این بیان که، اسلام، در آخر نیز گرفتار غربت میشود، به خوبی میتوان استفاده کرد که همان قوانین گذشته که دچار فراموشی یا تحریف شده استبا قیام آن حضرت، احیاء خواهد شد.به طوری که دعوت آن حضرت به احکام و قوانین صحیح دینی، در نظر مردم، جدید و تازه جلوه میکند; یعنی خود احکام جدید نیستبلکه در نظر مردم جدید خواهد بود.
2- اسلام جدید و انهدام آنچه که قبل از آن بوده است
«گذشته را ویران میسازد همانطوری که پیامبر چنین نمود و اسلام را از نو آغاز میکند» .
در این دسته از روایات، دو نکته وجود دارد: یکی آنکه با قیام آن حضرت، آن چه که قبل از او بوده است، منهدم میشود; یعنی، بدعتها و تحریفهایی که واقع شده است، به طور کلی از بین خواهد رفت.
دیگر آنکه اسلام، به صورت جدید ظهور خواهد کرد. باید دید کلمه «جدیدا» آیا وصف «اسلام» استیا اینکه وصف «استیناف» است؟ (5) ظاهر این تعبیر، آن نیست که یک اسلام جدید با مقرراتی جدید که تاکنون در قرآن و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله ذکر نشده است، آورده میشود، بلکه شروع اسلام، به صورت مجدد خواهد بود. به تعبیر دیگر، اسلام، تولدی دیگر خواهد یافت و از نو به میدان عمل خواهد آمد و قوانین روشن و بسیار محکم و استوار آنکه به بوته فراموشی سپرده شده و یا گرفتار تحریفها و تحلیل های غلط گردیده بود و یا موانعی در اجرای کامل آنها بوده است، با ظهور آن حضرت به میدان عمل خواهد آمد و همه آن ها اجرا خواهد گشت.
3- استقبال به عدل
«همان طوری که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بعد از بعثت; مردم را به سوی قسط و عدل فرا خواند و همه بی عدالتی های جاهلیت را از بین برد، حضرت قائم علیه السلام نیز به همین سیره عمل میکند و آن چه را که در زمان گذشته در دست مردم بوده است، از بین میبرد و عدل را برای آنان به ارمغان میآورد» .
نکته حائز اهمیت آن است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با آنکه پیامبر همه عالمیان بود و همه، مورد خطاب او بودند، اما در محدوده جزیرة العرب، فریاد عدالتخواهی را سر داد و در تمام دنیا موفق به اجرای اسلام نشد، ولی خاتم اوصیای او، فریاد عدالت را درسراسر گیتی گسترش خواهد داد و منطقهای نخواهد ماند که دعوت آن حضرت به عدل و قسط به آنجا نرسد.
4- تعلیم قرآن طبق آن چه که خداوند نازل فرموده است
«در زمانی که قائم آل محمد علیه السلام قیام کند خیمههایی بر پا کرده تا به مردم قرآن را آنگونه که خدای پاک ساحت نازل فرموده تعلیم کند» .
یکی از ویژگیهای حکومتحضرت، تعلیم قرآن است طبق آن چه که مقصود خداوند از آیات شریف است. میتوان گفت، یکی از اسبابی که جامعه مسلمانان و محافل علمی آنان را دچار رکود و توقف کرده است، اعتنا نکردن به قرآن است، علاوه بر آنکه نسبتبه برخی از آیات شریفه، توان فهم کامل ومراد اصلی آن را ندارند این، یکی از آثار محرومیت از حضور آن حضرت است. در زمان ما، مشاهده میشود، صاحبان افکار و اندیشههای متضارب، به برخی از آیات شریفه استدلال میکنند. از برکات ظهور، آن حضرت تعلیم قرآن طبق مقصود اصلی خداوند است.
نکته قابل توجه، آن است که نباید توهم شود که ظاهر این روایات، با حجیت قرآن در زمان ما، یعنی قبل از ظهور، منافات دارد. قطعا، قرآن برای تمام اعصار و تمام مردم حجیت دارد و درهر زمانی باید به آن عمل شود، لکن آن چه از این گونه روایات استفاده میشود، آن است که در زمان ظهور، تمام جزئیات و خصوصیات آیات ازسوی آن حضرت برای مردم روشن میشود، و تعلیم قرآن، به نحو جامع و کامل، در آن زمان خواهد بود.
5- عمل به کتاب خدا:
«دنیا پایان نمییابد تا خدای والا و شکوهمند مردی از ما اهل بیت را برانگیزد و به کتاب خدا عمل کند، زشتی در شما نبیند مگر اینکه از آن نهی کند» .
از خصوصیات دیگر درزمان ظهور، عمل به کتاب خدا است. قرآن، بعد از آنکه در طی زمانهای متمادی و قرون متوالی، مهجور واقع شده است و به دستورها و احکام آن عمل نمیگردیده با ظهور آن حضرت، غبار بی اعتنایی از این کتاب شریف زدوده خواهد شد و معیار عمل تمام انسانها خواهد بود. البته، روشن است که مقصود از عمل به قرآن، عمل به همه احکام و قوانین آن در جمیع ابعاد است و این منافات ندارد که قبل از ظهور آن حضرت، اجمالا به قرآن عمل شود.
نکته قابل دقت، آن است که از چنین تعبیراتی استفاده میکنیم که تنها فردی که قادر بر فهم کتاب خدا و عمل دقیق به آن است، معصوم علیه السلام است و باید مردی از اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله حکومت را در اختیار گیرد و به نحو کامل به قرآن عمل کند و از این جهت است که حکومتهای قبل از آن حضرت، هرگزنمی توانند به کتاب خدا، به نحو کامل عمل کنند و حکومتی که قبل از آن حضرت تشکیل شود، و چنین ادعایی را بکند مردود است . البته روشن است که این مطلب مانع از لزوم تشکیل حکومت اسلامی قبل از ظهور آن حضرت نیست.
6- تکامل عقول بشری
«وقتی که قائم ما قیام کند خدا دستش را بر سر بندگان میگذارد تا عقل هایشان را جامع (و در بردارنده همه چیز) گرداند و افکار (و آرزوها) شان جامه کمال پوشد» .
با قیام قائم آل محمد صلی الله علیه و آله عقول بشری به عنایتخاص خداوند، کامل گردیده و این امر، زمینه پذیرش دین و عمل به قوانین آن را فراهم میسازد. همان طوری که ذکر کردیم، به نظر ما، هر چه علم و عقل بشری تکامل پیدا کند، نیاز بشر به دین، از یک طرف، و نیز پذیرش و تسلیم او نسبتبه قوانین و احکام دین، از طرف دیگر، بیشتر میشود و میان این دو امر، ملازمه روشنی وجود دارد. هر چه جامعه، از حیث علم و عقل، در سطح بالاتری قرار گیرد، حضور قوانین سازنده و بسیار متعالی در آن، امکان بیشتری خواهد داشت و هر چه جامعه از جهت دانایی و اداراک، در مرحله پایینی باشد، روشن است که نمیتوان همه قوانین حیات بخش دین را به آن عرضه کرد. همین مطلب، یکی از اسباب مهم تدریجی بودن بعثت انبیاء سلف است از این تعبیر استفاده میکنیم که ظهور آن حضرت، زمینهساز عنایتخاص و بزرگ خداوند به همه افراد بشر است و جامعه بشری از نظر رشد عقلی و درک حقایق، به درجه بالایی خواهد رسید که نخیتبا حکومت جهانی و عدالت گستر آن حضرت در همه ابعاد پیدا میکند. یعنی، همین جهت که بشریت صلاحیت و ظرفیت درک معارف والای دینی را داشته باشد، از عنایات خاص خداوند است.
7- عمومیت و گستردگی دین در زمان آن حضرت
«قطعه زمینی در زمین که غیر خدای والا و شکوهمند در آن پرستش شده نیست مگر اینکه خدا در آن پرستش شود و دین برای خدا باشد هر چند برای مشرکان ناخوشایند باشد» .
از امور بسیار مهم و قابل توجه، آن است که با ظهور آن حضرت، دین اسلام، همه عالم را فرا خواهد گرفت و بر طبق برخی از روایات، با ظهور حضرت قائم علیه السلام، مکانی باقی نمیماند، مگر آنکه در آن مکان، شهادت به توحید و به رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله داده خواهد شد.
در رابطه با این تعبیر باید نکاتی مورد توجه قرار گیرد.
آیا درزمان ظهور حضرت، اسلام، برای همه مردم اجباری خواهد شد وهیچ انسانی نمیتواند دارای مذهب دیگری باشد یا اینکه در آن زمان، از نظر گزینش دین، و اختیار مذهب، همه مردم آزاد هستند و هر کسی میتواند به میل و اختیار خود مذهبی را اختیار کند؟ دراین رابطه، روایات مختلفی وجود دارد که لازم است در محل خود، به طور گسترده، از نظر سند و دلالتبه آنها پرداخته شود، لکن به صورت اجمال، از برخی روایات استفاده میشود که کسی که در زمان آن حضرت اسلام نیاورد، مجازات خواهد شد و در برخی دیگر از روایات آمده است:
«لم یبق اهل دین حتی یظهروا الاسلام و یعترفوا بالایمان.» ; (11)
«اهل هیچ دین و مذهبی بر مسلک و عقیده خود باقی نخواهند ماند، مگر اینکه اعتراف به ایمان کند و اسلام خود را اظهار سازند».
در همین زمینه، روایتی از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در ذیل آیه شریف
«هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون» (12)
وارد شده است که حضرت از مردم سؤال فرمودند:
اظهر ذلک بعد کلا والذی نفسی بیده! حتی لا یبقی قریة الا و نودی فیها بشهادة ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله بکرة و عشیا (13)
حضرت خطاب به مردم فرمود: «آیا دراین زمان، خداوند، دین را برای همه مردم و جهانیان اظهار فرموده است؟» و خود ایشان پاسخ فرمود: «هرگز; قسم به آنکه جان من در دست او است (تحقق عینی این آیه شریفه، در زمان قیام قائم ما است) تا هیچ قریهای باقی نماند مگر آنکه شهادت بر توحید، و نبوت صبح و شب، در آن سر داده شود» .
از اصل آیه شریفه استفاده میشود که مساله خاتمیت پیامبر صلی الله علیه و آله با خاتمیت وصایت گره خورده است، یعنی، با امامت ائمه معصوم علیهم السلام و درنهایت، با ظهور آخرین وصی، خاتمیت پیامبر صلی الله علیه و آله به بروز نهایی خواهد رسید. ازاین رو، بطلان این نظر که از سوی برخی از روشنفکران ابراز میشود که «خاتمیت پیامبر، به این معنا است که بعد از وی، بشر، با عقل خود میتواند راه خودرا طی کند و دیگر نیازی به غیر ندارد» روشن میشود. از این آیه شریف، به خوبی استفاده میشود که خاتمیت پیامبر به خاتمیت وصی نیاز دارد و اگر خاتم الاولیاء نباشد، دین، به معنای کامل و نهایی خود نمیتواند بر همه مردم و عقول عرضه شود.از این رو، در برخی از روایات از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله رسیده است که حضرت فرمودهاند:
«مهدی این امت از ما است و خداوند، در آخرالزمان دین را به دست او بر پا میدارد همان طوری که من در اول الزمان دین را بر پا داشتم» . (14)
با قطع نظر از این نکته، از آیه شریف، به ضمیمه روایاتی که در ذیل آن وارد شده است، استفاده میشود که دین اسلام، با ظهور آن حضرت جهانی خواهد شد از طرف دیگر، طبق برخی از روایات، پیروان مذاهب مختلف، مانند یهودیت و مسیحیت، در زمان حکومت آن حضرت، جزیه پرداخت میکنند. (15)
بنابراین باید دید جمع میان این دو دسته از روایات چگونه است؟
در این زمینه، راههای متعددی برای جمع میتوانیم بیان کنیم:
بگوییم دسته یکم دلالتبر غلبه دین اسلام بر سایر ادیان دارد. به این معنا که درآن زمان، دین غالب مردم روی زمین، دین اسلام خواهد بود و در همه نقاط و مناطق و اماکن، شهادت بر توحید و رسالتحضرت ختمی مرتبتخواهد بود، اما این منافات ندارد که دربرخی از نقاط، عده محدودی، به همان دین خود باقی بمانند و جزیه پرداخت کنند.
دسته یکم از روایات را بر این معنی حمل کنیم که در زمان ظهور آن حضرت، هیچ کسی که عنوان شرک را داشته باشد، نخواهد بود. اما پیروان مذاهب دیگر، اگر بر مذهب واقعی خود، بخواهند میتوانند باقی بمانند. البته میتوان گفت، همان گونه که در زمان ظهور حضرت، قرآن بر، طبق آنچه که واقعا بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل گردیده، به مرحله، بروز و عمل میرسد، در آن زمان نیز کتب آسمانی دیگر، به صورت غیر محرف، خواهد بود و تورات واقعی و انجیل واقعی عرضه خواهد شد. در برخی از روایات - آمده است (درکتاب عقدالدرر، باب سوم، ص 40 و 41) که حضرت مهدی را از آن رو «مهدی» میگویند که مردم را برای استخراج کتاب نورانی به کوههای شام هدایت میکند و با تورات واقعی بر یهود احتجاج میکند و جماعتی و یا کثیری از آنان، اسلام میآورند.
بازگشتحضرت عیسی علیه السلام نیز میتواند دلیلی بر این ادعا باشد.
ممکن است روایاتی که میگوید: «اگر کسی اسلام نیاورد، گردن زده میشود» بر این معنا حمل شود که کسانی که به حقانیت اسلام علم پیدا کنند، اما از روی عناد و لجاجت نپذیرند، دچار چنین عقوبتی شوند، بنابر این منافات ندارد که عدهای از یهود و نصاری که عناد و لجاجت ندارند، بر مسلک خود باقی بمانند.
اینها، سه طریق برای جمع میان این دو دسته روایات است که بر فرض صحتسند هر دو، میتوان به یکی از اینها ملتزم شد و لو اینکه در نهایت، نمیتوان اذعان به عرفی بودن همه این طرق کرد.
قبلا گفتیم، حضرت، یک دین جدیدی که از نظر ماهیت و واقعیت، با دین فعلی مختلف باشد، نخواهد آورد و همین دین که ما را به مساله ظهور و آماده شدن برای ظهور ترغیب میکند، در آن زمان هم اساس اعتقادی مردم و دین آنان است، اما ممکن ستبرخی از احکامی که تاکنون بیان نشده، در آن زمان بیان شود. از برخی از تعابیر; مانند: «ان الله سکت عن اشیاء لم یسکت عنها نسیانا» (16) شاید بتوان همین معنا را استفاده کرد. البته، این احتمال وجود دارد که مدلول این روایت، سکوت دائمی و همیشگی باشد; یعنی، خداوند ممکن است در هیچ زمانی آنها را بیان نفرماید.
از تتبع در مجموع روایات استفاده میکنیم که در زمان ظهور حضرت اولا، نحوه اجرای برخی از احکام تغییر خواهد کرد. در برخی از روایات وارد شده است که هر کسی که گنجی دارد، از سوی آن حضرت، گنج او حرام میشود. امام صادق علیه السلام فرموده است: «بر شیعیان ما انفاق به معروف و به مقداری که مناسب است، مشروع شده است، اما هنگامی که قائم آل محمد صلی الله علیه و آله ظهور فرماید، هر گنجی را بر صاحب آن حرام میکند تا اینکه صاحب آن، گنج را بیاورد و حضرت به وسیله آن، بر دشمنان خودش پیروز گردد. (17)
نکته حایز اهمیت، آن است که در دنباله روایت، حضرت فرمودهاند، این مطلب، معنای این آیه شریف است که خداوند فرموده: «الذین یکنزون الذهب والفضة و لا ینفقونها فی سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم; (18) کسانی که طلا و نقره را گنجینه قرار میدهند و آن را در راه خدا خرج نمیکنند پس آنان را به عذاب دردناک مژده بخش» .
باید توجه داشتبر طبق چنین احادیثی میتوان گفت، اساسا، بطون و تاویل اصلی برخی از آیات شریف در زمان ظهور حضرت روشن میشود و نمیتوان گفت در زمان قبل از ظهور، کسانی که گنج دارند، مشمول این آیه شریف هستند، یعنی، نمیتوان گفت، کسانی که در این زمان، زکات و انفاق خود را به طور صحیح انجام میدهند و دارای گنج نیز هستند، این گنج، بر آنان حرام است. بنابراین، تا زمان ظهور، انفاق به معروف لازم است و در زمان ظهور، به نحو دیگری خواهد بود.
نمونه دیگر اینکه: در زمان ظهور، مانع الزکاة بر او حد جاری میگردد; (19) یعنی، این عقوبت، اختصاص به آن زمان دارد و در زمان غیبت وجود ندارد.
ثانیا، برخی از احکام، در آن زمان، منسوخ میشوند. مثلا تقیه که در زمان ائمه معصوم علیهم السلام بوده است و در زمان غیبت نیز دوام دارد، بر طبق برخی از روایات، در زمان ظهور حضرت، مشروعیتخود را از دست میدهد و نه امام علیه السلام به تقیه عمل خواهند کرد و نه مردم. (20)
ظاهر روایات، اطلاق دارد; یعنی، هیچ کدام از اقسام تقیه از قبیل مداراتی، خوفی و کتمانی در آن زمان مشروعیت ندارد علت این امر، آن است که در آن زمان، احکام، به صورت واقعی ظهور خواهد داشت و لازم است احکام واقعی اجرا گردد و از طرفی مشروعیت تقیه، جهتحفظ عقائد صحیح و پیروان آن است.
از مجموع تعابیری که در روایات در مورد کیفیت دین درعصر ظهور وارد شده، استفاده میکنیم که درآن زمان، دین، با همه ابعاد، به مرحله اجرا در خواهد آمد و سعادت بشری در پرتو آن، تحقق خواهد یافت و هیچ گونه محدودیتی در بیان و اجرای احکام وجود ندارد و هر آن چه به عنوان مانع تصور شود، از بین خواهد رفت.
پي نوشت :
1) سوره آل عمران، آیه 19.
2) سنن ابی داود، ج 2، ص 312.
3) بحارالانوار، ج52، ص 366; الغیبةنعمانی، 172.
4) الغیبة نعمانی، ص 231، باب 13، ح 13; بحارالانوار، ج 52، ص 352.
5) یعنی «جدیدا» صفتبرای مفعول مطلق محذوف است; یعنی: یستانف الاسلام استینافا جدیدا.
6) تهذیب ج 6، ص 154، باب 70، ح 1; بحارالانوار ج 52، ص 381; اثبات الهداة ج 6، ص 377.
7) بحارالانوار، ج 52، ص 339 از ارشاد مفید ج 2، ص 386، با کمی اختلاف.
8) کافی ج 8، ص 396، بحار ج 52، ص 378.
9) کافی ج 1، ص 25; بحار ج 52، ص 328 و با کمی اختلاف کمال الدین ج 2، ص 685.
10) کمال الدین: 379; بحارالانوار، ج 51، ص 146.
11) ارشاد مفید، ص 705، باب 40، فصل 5، ح 7.
12) سوره توبه، آیه 33.
13) بحارالانوار، ج 53، ص 46; تاویلالآیات، ص 663.
14) بحارالانوار، ج 36، ص 342 و 344 و 325 از کفایة الاثر، ص 62.
15) بحارالانوار، ج51، ص60; ج52، ص375، 376.
16) من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 75.
17) تفسیر عیاشی، ج 2، ص 87; بحارالانوار، ج 73، ص 143.
18) سوره توبه، آیه 34.
19) کافی ج 3، ص 503.
20) بحار ج 52، ص 345; ج 53، ص 46.
/س
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}